مـــآه ها
به نظر ِ من :
+ فروردین دختر است . یک دختر ِ پر جنب و جوش !
گاهی از شاخه های درخت پرتقال آویزان می شود و انــآر !! میخورد
گاهی پاچه های شلوارش را بالا می زند و اجازه می دهد موج ِ دریا پاهایش را لمس کند
یک پیراهن ِ نآرنجی ِ کوتاه ِ آستین پفی می پوشد
موهایش فر و بلند است ؛ یک تل ِ نآرنجی هم به موهایش می زند
گاهی موهایش را می بافد گاهی هم خرگوشی می بندد ،
کفش های اسپرت دوست دارد البته گاهی هم پاشنه بلند می پوشد و تق تق کنان راه می رود
وقتی می خندد لپ هایش گود می افتد
+ اردیبهشت هم دختر است ، گاهی باله میرقصد ، موهایش خیلی بلند نیست ولی مشکی است
لاغر اندام است و قد بلند و در خانه اش همه جور گل و گیاهی پیدا می شود ..
+ خرداد نیز دختر است ، از آن دخترهای نازنازی ِ خوشگل که اتفاقاً نازش هم خیلی خریدار دارد
از آن دخترهایی که هیچ کس نمی خواهد آب در دلش تکان بخورد
همین خواهران ِ خردادی هستند که دنیا را جای ِ قشنگتری برای ِ زندگی می کنند .
+ تیر اما پسر است . یک پسر ِ نق نقو
از آن پسرهایی که تا وارد ِ خانه می شود می گوید : " ننه ننه من گشنمه ! "
خیلی هم شکمو است ، رفیق باز هم هست
البته فقط کافی شاپ و فست فود می روند
تیر پسر ِ ته تغاری ِ یک خانواده ست و عزیزِ مامان .
+ مرداد هم پسر است . یک پسر شلخته ،
صبح که می خواهد از خانه بیرون رود جوراب هایش را هم پیدا نمی کند
تنبل هم هست . حتی حاضر نیست برای خوردن صبحانه از اتاقش بیرون بیاید
همانجا بین کتاب های پخش و پلای وسط ِ اتاق صبحانه می خورد
تمام ِ وقتش را هم با لب تابش پر می کند .
+ شهریور یک دختر ِ شانزده هفده ساله ی گندم گون است
دندان هایش ریز و مرتب است ، شب ها و ستاره ها را خیلی دوست دارد
کمی هم سرمایی است . شهریور تک بچه است و خیلی آرام است خیلی .
+ مهر را نمی دانم دختر است ، پسر است یا مادر ،
فقط می دانم نمونه است و البته درس خوانده ، جغرافی را هم دوست دارد ،
گاهی هم تاریخ می خواند
یک باغچه ی کوچک هم در حیاطش دارد که یک درخت اقاقیا در آن کاشته است
تابستان ها هم سبزی خوردن می کارد .
+ آبان یک پسر است ، یک پسر ِ مغرور ،
از همان ها که خیال می کند همه ی دختران عاشقش هستند
شلوار جین می پوشد و پیراهن مردانه ی تنگ ، موهایش را ژل نمی زند
فکر کنم موبایلش هم اپل باشد
کوله ی لب تابش هم همیشه به پشتش است
در خیابان که راه می رود هندزفری هایش را به گوشش می گذارد
آهنگ گوش میکند ، گاهی آهنگ خارجی
کلاس زبان هم میرود ، کار ِ پاره وقت هم دارد .
+ آذر اما دختر است ، یک دختر بیست و نه ، سی ساله
ابروهایش مشکی و پیوسته است
که آنها را شبیه خاتون ها مرتب کرده است ، آشپزی اش حرف ندارد
خیاطی هم یاد دارد ، کشک و ماست و ترشی ِ خانه شان را هم او درست میکند
او یک دختر ِ بی نظیر است .
+ اما دی ، دی یک آقا است . یک مرد سیبیلو و بد اخلاق ؛
دلش مهربان است ، اما دلش و ظاهرش با هم یکی نیستند
دوست دارد از سر ِ کار که آمد خانمش برایش چای بیاورد ، چای ِ پررنگ در استکان ِکمر باریک .
+ بهمن همان خانم ِ آقای دی است
یک زن ِ چاق و کوتاه و سفید پوست با موهای کوتاه ِ مشکی ،
طفلکی چاره ای ندارد باید با ساز ِ آقای دی برقصد.
+ اسفند دختر ِ سه چهارساله ی آقای دی و خانم ِبهمن است
برای پدرش شیرین زبانی میکند معمولاً پیراهن ِ آستین حلقه ی آبی رنگ می پوشد
هرچه مادرش می گوید: "دختر سرما میخوری آ " اصلا گوش نمی کند
آقای دی فقط زمانی می خندد که اسفند کوچولو برایش حرف بزند و شین را سین تلفظ کند .
نظرات شما عزیزان: